جام لالیگا

ساخت وبلاگ
ربسیاری ازواحدهای تجاری،فروشهای نسیه به مشتریان ،منبع عمده درآمدفروش محسوب می شود،تاجایی که می توان گفت تقریباکلی کالاهاوخدمات ندی و کشت نواری استفاده می‌کنیم. نتایج کشت روی خطوط تراز، نشان داد که این کشت نسبت به کشت در جهت شیب حدود 21 درصد افزایش محصول داشته است و همچنین کشت نواری نسبت به کشت روی خطوط تراز، فرسایش را حدود 50 درصد کاهش می¬دهد. میتوان با جمع بندی این محاسبات نتیجه گرفت که کل هزینه های فرسایش خاک در کشور ما رقمی در حدود 22590 میلیارد ریال در سال 1379 بوده است . مقایسه این ارفام با ارزش افزوده بخش کشاورزی ، شکار وجنگلداری در این سال که معادل 73170 میلیارد ریال به قیمت های جاری است نشان می دهد که تقریبا 31درصد این ارزش افزوده به نابودی کشیده می شود. تحلیل اقتصادی روشهای مبارزه با فرسایش آبی: از نظر اقتصادی مبارزه ی غیر مستقیم مقرون به صرفه است زیرا علاوه براینکه فرسایش را کاهش میدهد از فرسایشهای بعدی هم پیشگیری می کند از طرفی هزینه های اقتصادی برای ایجاد پوشش گیاهی در مقایسه با هزینه های معمول مبارزه ی مستقیم مانند سکوبندی ،چپرسازی، شمع کوبی،سنگ چینی وتهیه عکسهای هوایی برای ترسیم نقشه های توپوگرافی بسیار کمتر است . عیب عمده ی مبارزه ی غیرمستقیم این است که خاکهای ایران در بسیاری از مناطق فرسایش یافته یا در حال فرسایش است و روشهای پیشگیری در این مناطق به دلیل محدودیت رشد پوشش گیاهی جوابگو نمی باشد. بنابراین بایستی در این مناطق از مبارزه ی مستقیم استفاده گردیده و از بین روشهای آن ... چهره ای محکم و کمی خشن ... خدای من چه چشمایی داشت .تو عمرم مردی به این جذابی ندیده بودم ... چشمای درشتش رنگ عجیبی بود انگار هرلحظه به رنگی در میومد .. عسلی.. سبز ... نمیدونم هر چی که بود با اون برق برندهنگاهش به ادم اخطار میداد که به من نزدیک نشو ... صورت برنزشو انگار تازه سهتیغه کرده بود ..صاف و براق چشم ادمو نوازش میداد ... لباش که اونقدر برجستهوخوش حالت بود که بی اختیار دلت میخواست ببوسیش ... وای خدای من ... معذرت ... چرا اینطوری شدم .. من که هیچ وقت به چهره هیچ مردی اهمیت نمیدادم .. پس چم شده .؟ ژنرال_ چرا جواب نمی دهی؟ بلند شو ... هنوز چند ساعت از تنبیه ای که برات درنظر گرفته بودم نگذشته است ... بلند شو ... نیوشا رو دیدم که به سرعت از پشتژنرال به سمت من میومد ... نیوشا_ژنرال ... من نیوشا هستم . این خواهر دوقلومناتاشاست ... ببخشید شکه شده . اخه تو عمرش سرداربه این خوشتیپی ندیده ... باارنج کوبوندم تو پهلوش ..و سعی کردم از رو زمین بلند شم ... ژنرال _جالب است . اینم مثل تو ادب نظامی رو یاد نگرفته است .. پس مجبورم هر دوتون رو تنبیهکنم. به جای یک هفته ..یک ماه هر روز دستشویی ها رو تمیز میکنید ... نیوشا_نهتو رو خدا ... ژنرال _دو ماه نیوشا_چشم .. هر چی شما بگید ... فقط نکنیدش سهماه ژنرال _همین الان خودتونو به قسمت نظافت معرفی کنید . هر دو با هم احترامگذاشتیمو _چشم وقتی داشند میرفتند هاکان برگشت و گذرا به من نگاهیانداخت. با همون نگاه قلبم هری ریخت پایین ...چه مرگم شده بود ...تو ایین 25سالی که از خدا عمر گرفته بودم هیچ وقت دست و دلم واسه مردی نلرزیده بود اما حالا ... نیوشا_هههه هه ووووویییی یییی ..چته ؟مثل گرگی گرسنه که به بره چشممیدوزه نگاش میکنی ...بابا حتما صاحاب داره .. زشته ... خوبیت نداره ناموس مردومودید بزنی ... تو که قبلا واسه من موعظه میکردی خواهر حالا چی شده ... _اا گمشونیوشا .. همش تقصیر تو بود .. اگه مجبورم نکرده بودی دنبالت بدووم نمیخوردم به اینا ... نیوشا_ روتو برم .. مثل اینکه بخاطر جناب عالی تنبیه یه هفته من شد دوماها... یه چیزم طلب کاری .. _چیه باز شما دوتا گیر دادین به هم .... سرهنگامینی بود ... _چیزی نیست سرهنگ ... نیوشا_اره واسه تو چیزی نیست ... واسهخاطر خانم به جای یه هفته باید تا دو ماه گلاب به روتون توالت طی بکشم ... سرهنگ _اخه واسه چی؟ نیوشا_خانم محکم خودشو مالونده به این سردارتون ...بعدم بدون عذرخواهی زل زد تو چشمای درشتشو بروبرمحو تماشاش شده . با حرفای نیوشا اینقدرعصبانی شدم که یه لحظه حضور سرهنگ و از یاد بردم خیز برداشتم طرف نیو که بگیرمشخودشو پشت سرهنگ قایم کرد ... نیوشا_یا عمر بنی امیه ... غلط کردم ناتا شوخیکردم ..خواستم سرهنگم یکم بخنده ... سرهنگ نذار منو بگیره ... _خیلی بی شعوری ... ادم خواهری مثل تو داشته باشه دشمن میخواد چیکار ... سرهنگ_بس کنید .... باهر دوتونم ... خجالت داره .. ... شما الان نمونه های ممتاز ایرانید .. جلوی اینامیخواید ابروی کشورمونو ببرید ... هنوز یه روز از اومدنمون نگذشته این همهبرنامه درست کردید ... نیوشا از ناتاشا عذر خواهی کن.._ آی سرم ... ای بگم خدا چیکارت کنه نیوشا .. بلند شو بریم یه تلفن پیدا کنیم به مادر زنگ بزنیم . نیوشا_ مگه الکیه . تاازم عذر خواهی نکنی محاله قدم از قدم بردارم...عمرا... _گمشو . من که چیزی بهتنگفتم که حالا بخوام عذر خواهی کنم . نیوشا_هیچی نگفتی .تو قلب شیشه ای منوشکستی خوووووااااههههرررر. اصلا حوصله لودگیاشو نداشتم. _معذرت میخوامحالا خوب شد . بلند شو بریم . نیوشا_کجا؟ _سر قبر من . نیوشا_باشه منامادم بریم . بزار اول از این خواهر افغان یه چیزی بپرسم. _چیبپرسی؟ نیوشا_میخواستم ببینم کجا خرما میفروشن
جام لالیگا...
ما را در سایت جام لالیگا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golchin najmee13544 بازدید : 175 تاريخ : شنبه 28 ارديبهشت 1392 ساعت: 14:54

_ولش کن بيا زودتر بريم .. نيوشا_جون من بزار يه تيکه بهش بندازم .. _نيوشا..بيخيال عزيزم ...بريم.. باعجله به سمت محوطه پادگاه رفتيم ... همه افراد مرتب و منظم تو رديفاي چند تايي ايستاده بودند ...اروم پشت سر بچه هاي گروهمون ايستاديم... چند دقيقه نگذشته بود که خاتون همراه با هاکان و يه زن درشت هيکل ديگه اومدند ... همه يکصدا سلام واحترام نظامي داديم .. ژنرال ازاد باش داد _از امروز ديگر حالت زنانگي در وجود شما معنايي نخواهد داشت ...بايد فراموش کنيد که يک زن هستيد ... شما فقط داوطلباني هستيد که زير نظر سردارهاکان و سرهنگ عبدالمجد اموزش هاي تاکتيکي کاماندويي را مي گذرانيد...با کسب اين مهارتها هر کدام از شما ميتوانيد در مقابل ده مرد طالبان مقابله کنيد . ده مرد ... در ارتش ما جايي براي داوطلب ضعيف وجود نخواهد داشت . يا ميکشيد يا کشته ميشويد .. اين شعار ارتش ماست ... فهميديد؟ همه يکصدا گفتند:بله ژنرال ... ژنرال_شعار ما چيست؟ _يا ميکشيم يا کشيته ميشويم.... ژنرال _ سردار الان شما رو گروه گروه ميکنه تا به منطقه اموزشي ببره. هر اتفاقي که در اين دوره بيافتد مسئولش خودتان هستيد .نه کس ديگري فهميديد؟ _بله ژنرال ... نيوشا _دعا کن زنده از اينجا بيام بيرون...الهي ناتاشا بگم خدا چيکارت کنه ... تو ميدوني اموزشاي کاماندويي يعني چي؟ يعني مرگ ..خودکشي...اي خدا _ ما تو ايرانم تعليم ديديم از چي ميترسي؟ نيوشا_بدبخت اونجا ازمون نميخواستن زن بودنمونو فراموش کنيم . اونجا شعارشون اين نبود که بکشيم وگرنه کشته ميشيم ... _اينا فقط شعاره ..ميخوان بترسوننمون تا تمريناتو الکي نگيريم .. نيوشا_دعا کن اينجوري باشه ..وگرنه خفه ات ميکنم ... _فعلا خفه شو هاکان دااره مياد سمتمون .. نيوشا_ااهمه رو تقسيم کرده ...انگار فقط منو تو مونديم .. هاکان_تو و تو همراهم بيايد ... نيوشا اروم طوري که من بشنوم گفت: خدا رحم کنه ...ميخواد تلافي ديشبو سرمون خالي کنه ناتاشاااااااا _ زبن به دهن بگير ببينم ميخواد چه خاکي تو سرمون کنه ... دنبالش راه افتاديم همه بچه ها گروه بندي شده بودند و تو دسته هاي ده تايي کناري ايستاده بودند . جلوي گروهي ايستاد. نيوشا_يا خدا اينا ديگه چي هستند؟ تا حالا تو عمرم زنايي با اين قد و هيکل نديده بودم . همشون حدود يه سرو گردن از ما بلند تر و هيکلدار تر بودند . نيوشا_معلومه از اون خر زورانا .. هاکان با لبخند موذيانه اي گفت: _گروه داوطلبان لبنان دونفر کم داره . شما بايد کمبودو جبران کنيد . حرفي اعتراضي نيست؟ نيوشا خواست چيزي بگه که سريع پريدم تو حرفش... _ نه هاکان_نه چي؟ _نه قربان هاکان_نشنيدم بلند تر _نه قربان ... هاکان_ خوبه .. گروها پشت سر ما حرکت کنيد .. سوار ماشين ها بشيد .. سر بند شمارتونو دور بازو هاتون ببنديد . اماده ايد؟ همه_بله قربان هاکان_حرکت ميکنيم. پشت سر زناي غول پيکر به راه افتاديم . سوار ماشين شديم و از منطقه هاي بيابوني گذشتيم و به محوطه کوهستاني رسيديم . توي راه نيوشا مدام غر ميزد . حقم داشت من خودم فکر نميکردم قراره همچين اتفاقايي برامون بيفته . با خودم فکر ميکردم اينجام مثل خدمت تو ايرانه ساکت و اروم .با کمي هيجان .اما اينجا فقط ااسترس بود و بس . ............................ تا اینجا چه طور بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فسمت 4 نیوشا_نگاه نگاه ناتاشا ببین دیواره کوه داره عین تو کارتون علی بابا حرکت میکنه ..واووو راست میگفت دیواره کنار رفت و ما به تونل بزرگی که توسط چراغ های رشته ای توی سقف روشن شده بود واردشدیم . همه هیجان زده به انتهای تونل بزرگ چشم دوخته بودیم .. نیوشا_واااوووو.. دوربین مخفیه یا ما واقعا امدیم تو بهشت ؟؟؟ ناتا یه نیشگون از بغل رونم بگیر ببینم خواب نیستم ... ناتا این دریاچه و دارو درختی که من میبینم تو هم میبینی؟؟ ناتااااااااااااااا از زیبایی اونجا زبونم بند اومده بود... زمین اطراف جاده خاکی پوشیده از مخمل سبز رنگی که گلهای سرخابی و بنفش به زیبایی در اون پراکنده شده بود . درختان سر به فلک کشیده.. که گویی نقاشی چیره دست با وسواس و دقت زیاد تک تک برگهای قرمز و نارنجی .. زرد و طلایی رادر کنار هم قرار داده ... دریاچه ای که اطرافشو نیزار وسیعی در بر گرفته بود ..
جام لالیگا...
ما را در سایت جام لالیگا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golchin najmee13544 بازدید : 152 تاريخ : شنبه 28 ارديبهشت 1392 ساعت: 14:30

فعلا برید بخوابید تا صبح تو همین لحظه صدایقار و قوری از شکمم به گوش رسید. نیوشا_سرهنگ دلتون میاد ما رو با این صدا ها تاصبح تنها بزارید ... سرهنگ که خنده اش گرفته بود گفت اما ن از دست شما دوقلوهاینادری ... باشه بزارید ببینم سردار میتونه کاری کنه . _مگه نرفته؟ سرهنگ_نهاون شبا به جای ژنرال اینجا میمونه. بیاید بریم ...نیوشا لطفا جلویسردار نیوشا_چشم خیالتون راحت . من لب از لب باز نمیکنم . سرهنگ_خوبه . منوخانوادم کاملا تو رو مبیشناسیم میدونم شوخیات فقط جهت مزاحه اما یکی مثل سردارممکنه برداشت اشتباه بکنه . چون اینطور که خودش میگه اصلا از زنای شوخ و شادخوشش نمیاد ..نمیدونم تو چذشته اش چه اتفاقی افتاده هر چی که هست کلا با زن جماعتمیونه خوبی نداره ... نیوشا_پس واسه چی اومده تو قسمت ارتش زنان؟ سرهنگبا لحن مرموزی گفت_ واسه زجر دادن اونا. منو نیوشا نگاهی به هم اننداختیمو ساکت شدیم . سرهنگ_همینجا وایسیدتا من برم تو ببینم چی کار میتونم بکنم . در زد و با کسب اجازه وارد شد . نیوشا _میبینی تو رو خدا واسه یه تیکه نون چقدر باید التماس کنیم . د اخهاگه این طالبان بی همه چیز هواپیما مونو نترکونده بود حالا با خوراکی ها و تنقلاتیکه مامانمون واسمون گذاشته بود یه ارتشو سورمیدادیم . راستی ناتاشا میگم عجیبنیست _چی عجیبه؟ نیوشا_این سرداره . بهش میاد هم سن سرهنگ باشه . _خوب اینکجاش عجیبه؟ نیوشا_ایکیو منظورم اینه که تو این سن و سال درجه سرداری گرفته . تازه پزشک عمومی هم که هست . _نه کجاش عجیبه . حتما هم زمان تو ارتش پزشکی همخونده . از طرفی اینا با هر چند تا ماموریت سختی که میرن یه درجه میگیرن . مثل مابدبختا که چندین سال تو یه درجه میمونیم نیستن که . نیوشا_ااا کاش بابامونوفرستاده بودیم اینجا فکر کنم تو این همه سال خدمت درجه سپهبدی و سرلشکر ی رو میگرفت . _اره ولی فکرکن اگه اینطوری پیش میرفت در عرض چد سال کلی سپه سالار داشتیم ... نیوشا_اره با اینحساب ما هم الان باید تیمساری چیزی واسه خودمون میشدیم ... از تجسم خودمون تو لباس تیمساری خندمون گرفت .. در همین لحظه در باز شد . سرهنگ به سمت ما اومد نیوشا_چی شد سرهنگ ؟ گشنه میمونیم؟
جام لالیگا...
ما را در سایت جام لالیگا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golchin najmee13544 بازدید : 207 تاريخ : شنبه 28 ارديبهشت 1392 ساعت: 14:26